- گروه: فرهنگی
- کد خبر: 143
- بازدید: 4
- 1404/03/01 - 10:51:49
اول خرداد، سالروز گرامیداشت ملاصدرا

بعد از ملاصدرا با چیز جدیدی به نام تمایل عرفان به فلسفه روبرو میشویم. در دوره دوم هیچ یک از عرفا به خواندن فلسفه مشاء ترغیب نمیکردند و برخی نهی میکردند. اما با فلسفه صدرا نه تنها ترغیب عرفا زیاد
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی «سیفار» به نقل از راه دانا؛ اول خرداد در تقویم جمهوری اسلامی ایران روز بزرگداشت ملاصدرا؛ صدرالمتالهین شیرازی نامگذاری شده است. صدرالمتالهین از برجستهترین فلاسفه اسلامی (در عصر صفوی) و صاحب مکتب فلسفی خاصی به نام حکمت متعالیه است. ابداع چشمگیر وی در فلسفه، اثبات حرکت در جواهر اشیا بود. به اعتقاد او حرکت نمیتواند در سطح اعراض محدود شود. وی به شکلی شایسته توانست بین شریعت، حکمت اشراق، حکمت مشاء و عرفان واقعی (و نه تصوف) پیوند ایجاد کند، و مکتب جدیدی را در این راستا عرضه نماید.صدرالمتالهین به عنوان فیلسوف و حکیمی شیعه با تکیه بر اصول و مبانی خاص حکمت متعالیه توانست تصویر جامعی از نظام هستی ارائه دهد که بر اساس آن انسان در پرتو اخلاق و توجه به اصول حکمت عملی میتواند سیر استکمالی خود را از حضیض ماده تا اوج تجرد بپیماید و به مرتبه نورانیت محض نائل آید. صدرالمتالهین از نویسندگان خوش قلم و پرکار در فلسفه اسلامی است و آثار قلمی او لطیف و در کمال فصاحت و بلاغت است.نوشتههای صدرالمتالهین در مجموع از ویژگیهایی چون جامعیت، داوری مصلحانه بین آرا مختلف، استفاده از عقل، ذوق و وحی در حل مبهمات، احاطه بر آرا گذشتگان و در آخر سهل و ممتنع نویسی برخوردار است.
پس از جامی افول محسوسی در عرفان و به ویژه شاخه معرفتی آن یعنی عرفان نظری رخ می دهد تا آن که در قرن یازدهم سرنوشت تفکر اسلامی با ظهور صدر المتالهین شیرازی دگرگون می گردد او از جهت یک فیلسوف و از جهت دیگر از محققان حوزه عرفان نظری است که به مدد توان بی نظیر فلسفی او عرفان دقیقا بر فلسفه منطبق می شود.
ملاصدرا سیر عرفان گرایی میان فلاسفه اسلامی را که از قرن سوم و با فارابی آغاز و در ابن سینا و شیخ اشراق ظهور بیشتری داشت را به نهایت رساند.
شیخ اشراق در روش خود را به عرفا نزدیک ساخت و شهود را به منزله روشی فلسفی در کنار روش عقلانی تثبیت کرد، اما هرگز نتوانست در محتوا به بیانات عرفا رسیده و وحدت شخصیه را اثبات کند. اما کار ملاصدرا هم در روش و هم در محتوا به عرفان انجامید و توانست وحدت شخصیه وجود را تثبیت و فلسفه را تتمیم کند. تلاش صدرا باعث شد پس از او عرفان به زبان حکمت متعالیه قابل فهم و درک شود و اختلاف مبنایی میان فلسفه و عرفان از میان برود.
هرچند صدرا خود اهل سلوک و مکاشفه بود اما تلاش بی نظیر عقلانی و فلسفی او موجب شد تا پس از او هر فیلسوفی بتواند بی آنکه سیر و سلوک عملی داشته باشد، قائل به وحدت شخصیه و محقق در عرفان نظری شود. هر چند طی راه شهود در کنار استدلالات عقلی درکی بس عمیق تر را موجب می شود.
ملاصدرا با ارائه حکمت متعالیه به عنوان فلسفه پیشرفته دوره اسلامی که موجب ارتقاء فلسفه اسلامی شد، زمینهساز دوره سوم عرفان نظری شد. ملاصدرا از جهتی فیلسوف محض است؛ یعنی باید به عنوان فیلسوف او را شناخت و لکن از یک جهت از محققین عرفان نظری است. یعنی در عین اینکه قرار است فیلسوف باشد و به صورت فلسفی به مباحث بپردازد، از محققین عرفان نظری محسوب میشود. با آمدن ابن عربی و دستگاه سازوار هستیشناختی او، آموزههای عرفانی آهسته آهسته برای فیلسوف قابل فهم شد و فیلسوف را در فضای عرفانی خودش وارد کرد. همین دوره دوم زمینهساز کار ملاصدرا شد. ملاصدرا از آن ظرفیت و امکانات غنیِ فلسفیِ انباشته در عرفان نظری دوره دوم استفاده کرد و به مدد تحقیقات غنیِ خودش زمینه را برای دوره سوم عرفان نظری آماده کرد.
ملاصدرا با تطابق حداکثری که بین فلسفه و عرفان ایجاد کرد، دوره سوم را رقم زد. البته قبل از ملاصدرا هم خیلیها حرف ابن عربی را شنیدند ولی نتوانستند حل و هضم کنند. مثلا میرسید شریف جرجانی که حواشی فلسفی زیادی هم دارد رساله کوچکی دارد به نام وحدت وجود، وقتی حرف را مطرح میکند، میگوید حرف عرفا با مسائل عقلی جور در نمیآید و فوق طور عقل است. ولی فلسفه صدرا یک نقش فلسفه بازی میکند و یک نقش تحقیقیِ عرفان نظری. لذا بعد از او را دوره سوم عرفان نظری مینامیم.
در مکتب شیراز هم محقق دوانی پس از رسیدن به اندیشه وحدت شخصیه می کوشد تا آن را در فضای فلسفی در آورده و به شکل فلسفی تقریر کند . ملا جلال در اواسط زندگی خود در رساله الزوراء طرحی ارائه داد که در آن توانست در فضای فلسفی راهی عقلانی و برهانی را برای اثبات وحدت خصیه طی کند. هر جند این طرح درست به نظر نمی رسد و بر اساس اصالت ماهیت بنا شده ود ولی از آن به بعد مکتب ابن عربی بطور جدی وارد فلسفه شد و وحدت وجود به عنوان بحثی مهم مورد بررسی و تحلیل های فلسفی قرار گرفت . از این رو الزوراء نشان دهنده لحظه انتقال از مکتب کلام فلسفی به اندیشه های عرفان نظری است. او در شرحی نیز که بر این رساله نوشت تعلقاتش به ابن عربی و مکتب او را نشان می دهد . دوانی همچنین در آثار خود بحث هایی مانند تجلی وظهور، اعیان ثابته، تجدد امثال، وجه خاص، انسان کامل و خاتم ولایت را نیز بطور فلسفی مطرح و بررسی کرد.
اهمیت تلاش محقق دوانی به این دلیل است که پس از وی تا زمان صدرا اغلب فلاسفه مقهور اندیشه های وی بودند و این نشانگر این است که مباحث عرفان نظری و به ویژه اندیشه وحدت شخصیه - البته با تقریر دوانی- حدود یک قرن در حوزه های فلسفی مورد بحث و کنکاش بوده است و همین مساله زمینه و بستری را برای ظهور صدرا و پیدایش دوره سوم عرفان نظری پدید آورده است.
بعد از ملاصدرا با چیز جدیدی به نام تمایل عرفان به فلسفه روبرو میشویم. در دوره دوم هیچ یک از عرفا به خواندن فلسفه مشاء ترغیب نمیکردند و برخی نهی میکردند. اما با فلسفه صدرا نه تنها ترغیب عرفا زیاد شد بلکه بعضی مواقع خواندن و فهمیدن برخی از آموزههای عرفانی را متوقف بر خواندن فلسفه صدرا میدانند.کار دیگری که ملاصدرا انجام داد این بود که بین عقل و دل هیچ تعارضی نیست بلکه تعاضد است و هم اکنون هم علماء ما بر سر سفره او برای فهم معارف مینشینند و شهد شیرین آموزههایش را میچشند.
حضرت آیت الله خامنهای، رهبر معظم انقلاب در خصوص ملاصدرا فرمودند: به نظر بنده، در مسأله ملاصدرا شگفتیهایی وجود دارد. البته همه شما ملاصدراشناس و در مسائل مربوط به صدر المتألهین و حکمت متعالیه، از من واردتر هستید، لیکن دو، سه نکته کوتاه در زمینه ملاصدرا به ذهن بنده می رسید که فکر کردم بد نیست این نکات گفته شود، شاید برای مردم مفید باشد.
ایشان فرمودند: نکته اول این که، ملاصدرا در فلسفه خود، بین چیزهای جمع نشدنی جمع کرده است، چون فلسفه او عقلی و ذوقی و شرعی است. این سه چیز، به حسب عادی با هم جمع نمی شوند. عقل و ذوق با همدیگر قابل جمع نیستند. عقل، منطقی استدلالی و خشک است، ولی ذوق، پرتو و افاضه و نورانیت و مانند آن است و قاعدتاً اینها با یکدیگر قابل جمع نیست. ولی او این دو را با هم جمع کرده و آن وقت این فلسفه عقلی، ذوقی را بر مبنای شرع مقدس پایه گذاری کرده است که این، چیز مهمی است. مبادی رسیدن او به این مرحله و به این افکار عالی هم، از تعبد محض است. در دوران ریاضت و انزوایی که او داشته است ـ حالا در کهک بوده یا در هر جای دیگر ـ بعد از آن که این دوره انزوا تمام می شود ـ آن طور که خود ایشان در مقدمه اسفار تصریح کرده است ـ این افاضات به قلب او نازل می شود و این جریان عظیم وجوشان در دل او جاری می شود که واقعاً تمام نشدنی است. این معانی به روح مقدس او افاضه می شود; یعنی در آن حالت مشغول فکر و مطالعه نبوده است.
رهبر معظم انقلاب خاطرنشان کردند: خود صدر المتألهین، می گوید که: من فقط مشغول عبادت بودم. می گوید: فرض یؤدیه، رفتم آن جا مشغول بشوم که بتوانم فرضی را که از من فوت شده بود تادیه کنم و آن امور خلافی را که از من گذشته بود تلافی کنم و تصریح می کند که دنبال درس و بحث نرفتم. ایشان این مطالب را در مقدمه اسفار می گوید و بیان می دارد که من در دوران انزوا و خلوتم، اصلاً به فکر تالیف و نوشته و کتاب و تحقیق نبودم، فقط به فکر عبادت بودم; یعنی این معانی عقلی عرفانی، از مبادی تعبدی می جوشد و ایشان در خلال نگاه و نظره فلسفی، در همه جا به آیات و روایات، تطبیق آنها و درک معارف الهی نگاه و توجه دارد و از این که معنای آیات و روایات را این گونه فهم کرده، خوشحال است، این شرح اصول کافی و تفسیر او یک نمونه است.
ایشان افزودند: این یک خصوصیت و شگفتی است که در واقع ایشان فلسفه ای دارد که عقلی، ذوقی و شرعی است و برخلاف رویه متشرعه که با مسائل عقلی و ذوقی خیلی کاری ندارند، یا کسانی که با مسائل شرعی خیلی کاری ندارند، ایشان همه را جمع می کند.
حضرت آیت الله خامنه ای تصریح کردند: جهت دوم که آن هم واقعاً در کار ملاصدرا یک شگفتی است، آن که ایشان این منبع عظیم عقلی و فلسفی بزرگ را از استاد فرانگرفته است، بلکه از ریاضت و خلوت گرفته است. ایشان شاگرد میر داماد بوده، اما میر داماد با این حرفها سر و کار ندارد. مسأله میر داماد مسأله دیگری است و دوران خلوت و انزوای ایشان هم بعد از دوران تلمذ میر داماد و دیگران بوده است. علی الظاهر ایشان شاگردی برخی بزرگان را کرده و بعد به شیراز رفته و دچار آن اهانتها و هتکها شده و بعداً اجباراً گریخته و به صورت انزوا در گوشه ای مشغول زندگی شده است. ظاهر قضایای ایشان این است. در آن دوران انزوا بوده که این فیوضات به قلب او رسیده و اسفار را نگاشته است. این مسأله عجیبی است که اول اسفار آن را نوشته است!
انتهای خبر/ خ
دیدگاهها